خب خب خب سال به سال زندگیم کلاف سردرگم تری پیدا میکنه
اینطوری که : مهندسی مکانیک /ارشد مدیریت mba / طراحی سایت/ انگلیسی قوی / درگیری های شدید پدر با پرورش و باغ و فلان و بیسار / بعد مریضی خواهرم /درآمد مستقل نداشتن خودم / مهارت های مختلف توی نرم افزارهای مکانیکی تا تحلیل بورسی و ... / پول و درآمد صفر مطلق ! ع مگه میشه آقای کهنمویی ؟ بله که میشه !
همه و همه دست به دست هم داده تا سردرگم ترین آدم بشم و توی تصمیم گیری ها خیلی ضعیف عمل کنم ... البته اینا جدای از ویژگی های شخصیتی به قدرت ضعیف ذهنی یا اختلال روانی هم شبیه هست که نمی تونم خیلی خاص عمل کنم . البته مشکل اینه در جمع افراد ضعیفی قرار بگیری که این همه سرمایه گذاری شخصی رو قبول نکنن و چشم همه به یه درآمدی باشه که مثلا وابسته نباشی و حرفی هم پشتت نباشه ...
یعنی میخوام بگم این مدل زندگی به درد کسی میخوره که از رفاه مالی نسبی برخورداره ... یعنی امکانات زندگیش در حد سالی 60 میلیون و بالاتره ! گفتم امکانات زندگی نه درآمد ... یعنی ارزش چیزایی که در اختیارش هست ... لازم نیست حتما واسه خودش باشه ... میتونه ماشین بابا ... دوستای خوب ...سفر خانوادگی خوب و ...
حالا استراتژی چی میگه ... میگه وقتی چنین جایی رو تصور میکنی باید خودتو درش قرار بدی ...
خب تصمیم چی میتونه باشه ... برم رو کاغذ بنویسم چرک نویس کنم ...